دوست داشتم در را رو به این هوای خاکستری سرد ببندم
گل کفش هایم را روی پادری خانه پاک کنم
و وقتی برمی گردم
تو آنجا ایستاده باشی
با فنجان چای ات
خسته از نبودن های من
سیگارت را پک بزنی
و آمدنم را زیر چشمی تماشا کنی
دوست داشتم می گفتی باید با هم صحبت کنیم
بعد دستهایم را می گرفتی
بی آنکه صحبتی کنیم ...
نظرات شما عزیزان:

.gif)